بعد از اینکه ازدواج کردم و فهمیدم اوووف که چقدر همسرم پول کمی در میاره و باید کلی فکرم رو به کار بندازم تا یک کار خوب پیدا کنه

روز عروسیمون همسرم یک هفته بود که بیکار بود و من با یک پسر درواقع بیکار ازدواج کرده بودم

ماه بعدش با پولای عروسی و کلی قرض یک ماشین یم و.

البته که سر کار جدید همسرم که حقوقش دو برابر جای قبلی بود و همش بخودم میبالیدم که همش بخاطر منه روزی منه و

تا اینکه بعد از 7ماه تعدیل نیرو کردن و همسرم بیکار .

دوباره با همفکری من و پشتوانه ی حرفی من یه کاری خودش برای خودش شروع کرد که بعد از 4ماه با کلی بدهی ناموفق شد.

دوباره رفت سر همون کار اول اول که من با کلی التماس قبل عروسی ازش خواهش کردم بخاطر درآمد کمش بیاد بیرون.

یکسال و دو ماه من با کلی آرزو و بلندپروازی دوباره با چیز خیلی خیلی ناچیز زندگی میکردم جوری که باورش برای هیچکس ممکن نیست

تا دیگه یک شب کم آوردم و انقدر انقدر گریه کردم التماس کردم تا همسرم دیگه جدی جدی گفت میام بیرون و میرم دنبال یه کار جدید

همونم شد سر کاری که حقوقش از کار اولش سه برابر بیشتره و انقدر میشه راحت با کمک خدا بیشترش کرد .

و امشب شبی بود که بعد از مدتها دعا و حسرت با همسرم رفتیم گاه و هرچی که دلم خواست بدون نگرانی از درآمد کم کردم

و همسرم مدام تکرار میکرد که اونم بردار اینم بردار هزینش مهم نیست

بنظرم ذات مرد اینه که برای زنش هرچی که دلش میخواد بخره و شادی زنش باعث شادی اون میشه

و ذات زن اینه که شوهرش براش خرج کنه و چقدر خوشحال میشه که مدام شوهرش بهش بگه هرچی که میخوای بردار عزیزم.

از ته قلبم امشب رو از خدای بزرگ ممنونم

از ته قلبم امشب رو برای همه آرزو میکنم

و خوشحالم که خدا بما هم نظری بلند کرد

ازش ممنونم.

خدایا ازت سپاسگذارم 

همسرم ,امشب ,بردار ,هرچی ,انقدر ,بیکار ,قلبم امشب منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل دانلود آهنگ جدید و شاد یک دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی هر چی بخوای آنلاین آشپزی